Thursday, January 9, 2014

او



من بگشتم بس در پی‌ این و آن
آنکه یافتم اما این و آن نبود

بنشستم بس در حجرهٔ منتظران
آنکه آمد میزبان و مهمان نبود

دل‌ باختم و از خود بیخود شدم
سهم من در این میان سر و سامان نبود

او ٔبت و من ٔبت پرست، زائر شدم
بیخود از خود شدن ساده و آسان نبود

خیره در حیرت، کور شدم از نور او
منشأ این نور شمس در آسمان نبود

در برون جستمش در هر خم و پیچ
یافتنش بیماریم، ولی‌ درمان نبود

آشفته غرق در حیرتم در عاقبت
او من و جز من کس دیگر نبود





No comments:

Post a Comment